سه روزی میشد که توی خونه بودم...شرکت نمیرفتم و اگر چیزی میخواستم به بابام زنگ میزدم برام بفرسته.اونم از اینکه بیرون نرم استقبال کرد میترسید بلایی سرم بیارن.دو سه بار میخواست بیاد بهم سر بزنه اما التماسش کردم نیاد از جریان فریده درس عبرت گرفته بودم کسی رو درگیر نکنم.شب بود...
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 164
بازدید هفته : 446
بازدید ماه : 877
بازدید کل : 56602
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 79
تعداد آنلاین : 1